من زنم، آزادم
هنوز نفس میکشم،
غریبه نیستم، نفسهایم را خفه نکنید،
بر سرم حجاب مالکیت …نکشید،
عروسک نیستم…
طاقچهای هم نیست که بر سر آن بنشینم که نگاهم کنید…
بازیهای بی محتوای زن و مرد تمام شد…
اگر پا به پا نمیایی…
دست به دستم نکن…
دوستم داشته باش برای آنچه که هستم،
نه آنچه که تو می خواهی…..
ادامه مطلب ...
چون دوست دشمنی کرد دیگر چه می توان گفت
با یار ناجوانمرد دیگر چه می توان گفت
با محرمان غمناک با همرهان ناشاد
با همدمان دم سرد دیگر چه می توان گفت
با بدقمار بدنرد با بد رگان نامرد
با رهزنان بی درد دیگر چه می توان گفت
مردانگی چو شد ننگ
بر مرد عرصه شد تنگ
فهلی چو خاری آورد
دیگر چه می توان گفت
در شهر خالی از مرد
با خاطری پر از درد
شبرو شب است و شبگرد
دیگر چه میتوان گفت
عشق مرگ نیست زندگی است.
سخت نیست عین سادگی است.
عشق عاشقانه های باد وگندم است .
اولین پناهگاه کودکی آخرین پناهگاه آدم است.
زندگی زیباست حتی اگر کور باشی ؟
خوش آهنگ است حتی اگر کر باشی
مسحور کننده است حتی اگر فلج باشی؟
اما بی ارزش است اگرثانیه ای عاشق نباشی
از کودکی بیرون می آییم، بی آنکه بدانیم جوانی چیست، ازدواج می کنیم، بی آنکه بدانیم متاهل بودن چیست، و حتی زمانی که قدم به دوره پیری می گذاریم، نمی دانیم به کجا می رویم. سالخوردگان، کودکان معصوم کهنسالی خویش اند. از این جهت، سرزمین انسان سیاره ی بی تجربگی است.
وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوست داره.
وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی.
وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه.
وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته.
وقتی چشمات تهی از تصویرم شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت لبخند می زنه.
وقتی به انگشتات نگاه کردی به یاد بیار کسی رو که دستای ظریفش لای انگشتات گم می شد.
وقتی شونه هات خسته شد به یاد
بیار کسی رو که هق هق گریش اونها رو می لرزوند.
اگه تو چشمای کسی که عاشقشی نیگاه کنی خجالت میکشی و صورتت سرخ میشه
********************************************
نسل من و تو نسلی بود که ...
یواشکی بوسید ، نوشید ، خندید ، حرف زد ...
فکر کرد ، اعتراض کرد ، گریه کرد ، آرزو کرد ...
دعا کرد ، درد و دل کرد ، انتخاب کرد ،
عاشق شد ...
به سلامتی " یـ ـواشـ ـ ـکـ ـی " که اگه نبود ،
نسل من و تو منقرض می شد ...